زمان دمیدن روح در جنین

نویسنده : مسعود امامی

مقدمه
روح انسان, پدیده اى شگرف و متعالى است که واقعیتى غیر ازجسم دارد. این آفریده ارزشمند از دیرباز تاکنون, اندیشه فیلسوفان و متکلمان حوزه تمدن اسلامى را به خود مشغول کرده و سبب پدید آمدن مباحث پردامنه اى همچون تجرد یا عدم تجرد روح و آفرینش آن قبل و بعد از خلقت بدن یا مقارن خلقت آن شده است. فارغ از داورى درباره این گونه مباحث یا گزینش پیش فرض هایى در این زمینه, تردیدى نیست که در مرحله اى از سیر تکوین انسان, پیوندى مبارک میان روح و جسم برقرار مى شود که قرآن کریم از آن به دمیدن(نفخ) روح در بدن یاد کرده است. آغاز این ارتباط که در فقه از آن به(ولوج روح) تعبیر مى شود, موضوع برخى از احکام شرعى در نصوص و فتاوا قرار گرفته است.
اما آنچه سبب ابهام این مفهوم در فقه مى گردد, این پرسش است که آیا مقصود از روح, واقعیتى مجرد و ما وراى طبیعى است که زمان ولوج و نفخ آن تنها به وسیله اولیاى معصومان(ع) مشخص مى شود یا مراد از آن, حیات حیوانى یا امر طبیعى دیگرى است که جنین طیّ مراحل رشد خود و پس از خروج از مرحله حیات نباتى, وارد آن مى شود؟
تفاوت این دو تفسیر در این است که بنابر معناى دوم, لازم نیست به دنبال زمان خاص و معینى همچون پایان چهارماهگى براى ولوج روح باشیم; بلکه تشخیص این پدیده طبیعى ـ مانند سایر پدیده هاى طبیعى ـ براساس آثار طبیعى آن مانند حرکت ارادى جنین در رحم, فعّال شدن برخى از حواسّ او مانند حس لامسه, تپش قلب جنین و یا کامل شدن اعضا و جوارح او خواهد بود. این آثار ممکن است قبل از چهارماهگى یا بعد از آن باشد و یا در موارد و شرایط زیستى متفاوت, در زمان هاى گوناگونى تحقق یابد.
از این رو, سزاوار است نخست روشن شود که مراد از ولوج روح در قرآن, روایات و منابع فقهى چیست؟ ثانیاً, چگونه مى توان تشخیص داد که ولوج روح تحقق یافته یا خیر؟ و آیا حد زمانى براى آن وجود دارد؟ ثالثاً, علم پزشکى چه تفسیرى از ولوج روح و زمان تحقق آن براى جنین و آثار طبیعى این پدیده ارائه مى دهد؟ رابعاً , آیا مى توان به وجه جمعى علمى و شایسته میان آنچه از آیات, روایات, منابع فقهى و دانش پزشکى به دست مى آید, دست یافت؟
در مواد 487 و 492 قانون مجازات اسلامى و ماده 91 قانون تعزیرات به ولوج روح در جنین اشاره شده است. در دو ماده نخست به بیان مقررات درباره دیه جنین قبل از ولوج روح و بعد از آن پرداخته و در ماده سوم, حکم قصاص در موردِ سقطِ جنین ِدارایِ روح بیان شده است. در هر سه ماده, هیچ توضیحى درباره ولوج روح و راه هاى تشخیص آن ارائه نشده است. نوشتار حاضر مى تواند گامى براى رفع ابهام از این مواد قانونى باشد.
همچنین تبیین مفهوم روح و ولوج آن و تفکیک میان روح نباتى, حیوانى و انسانى در این مقاله, مى تواند به روشن شدن زوایاى حقوقى و فقهى مسئله(شبیه سازى) و به خصوص(شبیه سازى درمانى) کمک کند. شبیه سازى درمانى با اخراج توده سلولى از رویانى که نتیجه تلقیح یک سلول جسمى ـ نه جنسى ـ با تخمک یک زن است وحدود هفت روز از عمر آن گذشته است, آغاز مى شود. سپس توده سلولى در داخل یک تخمک که هسته آن خارج شده است, کاشت مى شود و آن گاه با وادار سازى تخمک به ا نقسام پذیرى سلولى از راه تحریک آن با جریان الکتریکى یا شیمیایى, به تولید سلول هاى بنیادى براى ساخت اجزاى مختلف بدن پرداخته مى شود تا به این وسیله نیازهاى درمانى شخص صاحب سلول جسمى مرتفع شود. آنچه در طى این فرایند موضوع بیشترین مباحثات فقهى و حقوقى قرار گرفته است, مرگ رویان هفت روزه اى است که داراى حیات بوده و با خروج توده سلولى از آن, حیات خود را از دست داده است.1
مسئله دیگرى که موضوع این نوشتار مى تواند به حل آن کمک کند, ثبوت شرعى یا عدم ثبوت شرعى مرگ در موارد مرگ مغزى است. در این گونه موارد, انسان مبتلا به مرگ مغزى, به علّت فعالیت قلب و جریان خون در بدن ـ هر چند به کمک ابزار پزشکى ـ به گونه اى از حیات که شاید بتوان بر آن نام حیات نباتى نهاد, ادامه مى دهد. اما از دیدگاه پزشکى بازگشت ادراک, احساس و حرکت ارادى که نشانه هاى حیات حیوانى و انسانى است, براى همیشه از بیمار منتفى مى شود.
تطبیق عنوان مرگ که موضوع احکام فراوانى همچون ارث, وصیت, قصاص, دیه, وکالت و جواز پیوند اعضاى مرده به دیگران است, بر چنین فردى که داراى گونه اى از حیات و فاقد گونه اى دیگر از حیات است, موکول به تحلیل دقیق پدیده حیات, روح, ولوج آن در بدن و خروج آن از بدن است که این نوشتار گوشه هایى از آن را کاویده است.

نوشته های اخیر

دسته بندی ها